۱۳۹۵ آبان ۲۰, پنجشنبه

پیرامون چند وقت که گذشت و چند وقت که خواهد آمد!



بخش چپ جنبش  زنان در این مسیر پر فراز و نشیب ناچار به فراگیری  همه جانبه راهبردهای نظری و عملی و  حفظ استواری در مواضع رادیکال  خویش است. این مدعا بدون حضور فعال در تمامی عرصه های زندگی  میسر نیست.فقرزنانه شده،کنترل بدن زنان وحجاب اجباری ،سینما و موسیقی ورقص ،ورزش وشادی ،انتخاب رابطه جنسی و....ما باید در همه  این موارد ودرمواجهه با ساخنار مردسالارنه و ضد زن  جاری حرفی برای گفتن  داشته باشیم.

‫:‏


پیرامون چند وقت که گذشت و چند وقت که خواهد آمد!

گذشته از این که در قرن 21 از چه منظری به جنبش های موجود در عرصه جهانی می نگریم، باز به روشنی و صراحت می توان بر خصلت "پایداری" و" نو شدن" آنان اذعان کرد. مدعای این نظر نه صرفاً یک خوش خیالیروشنفکرانه، بلکه باورمندی به وجود عاملیتی مقاوم اما بحران ساز به نام سرمایه داری جهانی است.
سرمایه جهانی مرزها را نابود می کند و علیرغم تضاد منافع در کانون های گوناگون اش، هم چنان هم سو و منسجم در تسخیر منابع طبیعی و انسانی جدید از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند. چشمان تیز بین و حریص اش نه دورترین نقاط آفریقا را نادیده می انگارد و نه از بوی نفت و گاز خاورمیانه لحظه ای غافل می شود  و در این میان کشیدن شیره جان زنان و کودکان  این مناطق را در اندرون اش نشخوار می کند و طبیعی است همه این موارد و البته نا گفته های دیگر بدون همراهی و شراکت قدرت های محلی و سیاستمداران "وطنی" به هیچ وجه به تحقق نخواهند رسید. بازارهای انبوه از کالاهای مصرفی وارداتی، نابودی کشاورزی و صنعت بومی و خیل عظیم بیکاران، اگر نه کمتر از چاه های نفت و معادن طلا، که به همان اندازه برای ساختار سرمایه جهانی ارزشمند است؛ پروسه ای  که در ایران  به وضوح شاهد گسترش و تعمیق آن هستیم.         در شرایط کنونی ایران، طوفان بلاخیز ساختار سرمایه داری جهانی با همکاری حکومت نئولیبرال بیش از هر زمان دیگری فاجعه آفریده است، چشم تیزبین و ذهنی کاوشگر لازم نداریم تا به ابعاد فراگیر بحران های اقتصادی - اجتماعی ناشی از این روند پی ببریم.                               آمار بیکاری، فقر، آمار میلیونی به حاشیه رانده شدگان، خودکشی، اعتیاد و افسردگی آن چنان گسترده است که خود مسئولان در افشای آن دچار چندگانگی و تناقض شده اند. کودکان رانده شده از فضای آموزشی و تن فروشی هراسناک دخترکان گاه  13 ساله، و بسیاری نا به هنجاری های دیگر اجتماعی در پیش روی مان است. خودکشی در مترو یا پذیرایی از مرگ با طناب دار در 12 سالگی!... آیا زمانی می توانستیم تصور کنیم این چنین حجمی از آسیب های اجتماعی به روزمرگیمان تبدیل شود؟؟                     
در چنین شرایطی جامعه ایران شاهد اتفاقات دیگری است که هرچند قابل پیش بینی بوده و خواهند بود اما از وجه دیگری قابل بررسی و تأملند. 
در یک سال اخیر و به دنبال تشدید منازعات درون باندهای قدرت و فشار بخش هایی از جامعه داخلی و جهانی، زنجیره ای از پرونده های جنایات و اختلاس و دزدی های نفتی و زمین خواریها و فیش های نجومی اعوان و انصار قدرت علنی گشته است. هم چنین به دنبال انتشار افشاگریهای آقای منتظری انتظار می رفت که حداقلی ازاعتراض را در سطح  جامعه شاهد باشیم و بخش هایی از جامعه در کنار خانواده جان باختگان پرچم عدالت جویی را برافرازند و از این فضای ایجاد شده بر سر افشای عاملان و آمران یک جنایت تاریخی اندکی نیرو بگذارند و... شاید این انتظار در شرایط کنونی خیالی بیش نیست.
چگونه است که پدوفیلی قاری قرآن بیت رهبری و مجلس ضد مردمی، عمدتاً  و شاید فقط در فضای مجازی  با خیل اعتراضات مواجه می شود و یا حتی متأسفانه چون خیلی موارد دیگر به طنز و ریشخند گرفته و بعد هم به فراموشی سپرده می شود؟ مگر نمی شد در درد این کودکان اندکی همرامی  وهمدلی نشان داد؟ چرا بدن هایمان در خیابان غایب است تا علیه خشونت به زندانیان و تحمیل حکم های سنگین خودی نشان دهیم تا شاید اندکی از این لجام گسیختگی فاشیستی حکومتی کاسته شود؟ چرا دراعتراض به آلودگی هوا و تزریق سم به ریه های مان درنگ می کنیم اما حضور در پاسارگاد و افتادن به دام سیاست های ناسیونالسیتی و قوم گرایانه را گردن می نهیم؟ چرا هنوز در انتخاب بین "بد" و"بدتر" دور باطل را می پیماییم و از ترس و بیم "شیخ" و "عمامه" در دامگه " شاه " و "تخت و تاج" می افتیم؟ غافلیم ازاین که هریک زاییده دیگری اند!؟
 مسلماً هر جریان و رویکردی برای پاسخ به این چراها به اهداف و ابزار نظری و عملی خود متوسل می شود ولی هر گاه هدف، تغییر بنیادی این مناسبات ضد انسانی و محو همه این نا به سامانی ها وتبعیض ها باشد، قاعدتاً وظایف جنبش ها در چارچوبی ورای برنامه های "محافظه کارانه" و "مصلحت جویانه" تعریف خواهند شد. 
در چنین وضعیتی است که  جنبش های نوین از جمله جنبش زنان با ارائه سازوکارهای پویا می توانند در مقابل این مناسبات کهن و ناکارآمد قد علم کنند. منظور از پویندگی در وهله اول برچیدن هر گونه نگرش نخبه گرایانه  و نخبه پروری است. در مناسبات جدید جهانی سرمایه دیگر نمی توان پذیرفت که فردی یا حزبی و یا تشکیلاتی توان مقابله و برهم زدن دنیای کهنه و ساختن جهانی نو را داراست. جنبشها برای مقابله با نمودهای سرمایه جهانی شده ناچاراً چون زنجیره ای متحد ویک پارچه، گام هایی به جلو بر می دارند....          
جنبش دادخواهی خاوران بدون حمایت جنبش های آزادیخواهانه و دیگر بخش های جامعه  کارآیی چندانی نخواهد داشت و به همین سیاق جنبش های دانشجویی و محیط زیستی و....
جنبش زنان می بایست در همه عرصه های مبارزه با فساد و رانتخواری و حفظ محیط زیست و... فعالانه حضور داشته باشد ضمن آن که زمان و فضای افشای سرمایه / مردسالاری  را در حوزه زنان نیز لحظه ای از دست ندهد.         
جنبش کارگران در مبارزه علیه تصویب قانون های ضد کارگری، که هر لحظه سیاهتر و گام به گام مرتجع تر می شوند، بدون حمایت همه جانبه بخش های دیگر مزدبگیران جامعه از جمله معلمان و پرستاران و بازنشستگان به سختی تاب مقاوت خواهد داشت. و در این میان وعلیرغم هزینه هایی که به دلیل شدت سانسور و سرکوب، مجبور به پرداخت خواهیم بود. یادمان نرود عرصه مبارزه صرفاً در فضای مجازی و توسط قلم به دستان پیگیری نخواهد شد. همه فضاها و مکان ها و زمان ها ارزشمند و غیر قابل چشم پوشی اند! دانشگاه، محل کار و از همه مهمتر عرصه خیابان!                      
از طرف دیگر صرف حضور و بیان شعارهای پر رنگ و لعاب وارائه راهکارهای انتزاعی نتیجه ای جز انزوای عناصر آگاه تر در درون جنبش ها برایمان به ارمغان  نخواهد داشت. جنبش های مستقل باید توان پاسخگویی نظری و عملی خود را در مواجهه با پدیده های اجتماعی هرچه بیشتر غنی نمایند. این که در بساط منازعات درون سیستمی به سود یک جناح نچرخیم و این که بپذیریم بازی در بساط این سیستم جز فروروی در باتلاق قدرت نتیجه ای دیگر به بار نخواهد آورد، همگی درس هایی هستند که باید سر لوحه کارمان قرار دهیم. چندان دور نخواهد بود که بار دیگر شاهد بازیگردانی مضحکه انتخابات ریاست جمهوری باشیم و بار دیگر انتخاب بین "بد" و "بدتر"....
امید که بار دیگر زندانی سیاسی و شکنجه شده ای را نبینیم که به زعم خود با " اندوه و درد " به این دام و دیگر دامها ی این چنینی  بیفتد و انگشت مرکبی خود را از سر شرم پنهان کند!
شاید بتوان گفت این گونه گرایشات کلبی مسلکی در صفوف تمامی جنبش ها واز جمله جنبش زنان با عینیت  وبا پشتوانه  قابل توجه تاریخی و مادی و نظری، موجود و اثر گذار است و قاعدتاً برای هرززدایی و دفع این سمومات انرژی و توان فوق العاده ای باید صرف شود ولی با این احوال و در نهایت امیدواری می توان دید که جنبش زنان هر دم که به کانال های آگاهی و دانش نزدیکتر می شود، در صفوف خود همبستگی و نشاط و همزیستی رفیقانه تری را زیست می کند و این تا پایان راه نیز ادامه خواهد داشت.
بخش چپ جنبش  زنان در این مسیر پر فراز و نشیب ناچار به فراگیری همه جانبه راهبردهای نظری و عملی و حفظ استواری مواضع رادیکال  خویش است. این مدعا بدون حضور فعال در تمامی عرصه های زندگی  میسر نیست. فقرزنانه شده، کنترل بدن زنان و حجاب اجباری، سینما و موسیقی ورقص، ورزش و شادی، انتخاب رابطه جنسی و... ما باید در همه این موارد و درمواجهه با ساختار مردسالارانه و ضد زن جاری حرفی برای گفتن داشته باشیم.

ارسالی به تریبونی برای زنان چپ
95/8/18

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر